معیار |
||||||
|
مىگویند: عقیده تناسخ از نظریات برخى مکاتب و مذاهب غیر الهى بوده و هیچ یک از فرق اسلامى این عقیده را نپذیرفتهاند و از نظر فلسفى نیز این عقیده کاملاً رد شده است. حال آیا اعتقاد به رجعت، نوعى اعتقاد به تناسخ نیست ؟
پاسخ: نظریه «تناسخ» براساس انکار قیامت پىریزى شده و پیروان این مکتب، پاداش و کیفر اعمال و رفتار را منحصر به دنیا مىدانند. چکیده این عقیده آن است که: «جهان آفرینش پیوسته در گردش است و هر دورهاى تکرار دوره پیشین بوده و این گردش و تکرار پایان ندارد. روح هر انسانى پس از مرگ بار دیگر به دنیا باز مىگردد، و این بازگشت مبتنى بر کردار و رفتار پیشین اوست. اگر در روزگار گذشته به کارهاى نیک و شایسته دست زده، دوران بعد را با شادى و خوشى سپرى مىکند، و اگر مرتکب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه مىگردد».
البته قائلین به تناسخ به چهار گروه تقسیم مىشوند: برخى از تناسخ در ابدان بشرى سخن مىگویند، گرهى به تناسخ در کالبد حیوانات معتقدند، جمعى تناسخ در نباتات و شمارى تناسخ در جمادات را مطرح مىسازند، که در کتب فلسفى ،کلامى و روائى نادرستى این عقاید به اثبات رسیده است. 87
از این بیان به روشنى مىتوان فهمید که تناسخ هیچگونه سازگارى و مشابهت با رجعت ندارد. معتقدان به رجعت هرگز منکر قیامت نیستند، بلکه یقین به وقوع این رستاخیز بزرگ همگانى دارند. آنان هیچگاه از تکرار بى نهایت دورههاى آفرینش گفتگو نمىکنند، بلکه به پیروى از قرآن براى جهان پایان و فرجامى قطعى مىشناسند واز همه مهمتر آنکه: بنابر عقیده رجعت هرگز روح انسان به جسم شخص دیگر منتقل نمىشود، بلکه روح شخص رجعت کننده به جسم خود او تعلق مىیابد.
به دیگر سخن: قائلان به تناسخ بازگشت انسان را به این جهان به عنوان معاد تلقى کرده و این بازگشت را درباره همه افراد بشر باور دارند. از این رو رجوع به سراى دیگر و حیات در عالم آخرت را بکلى منکرند. در حالیکه معتقدان به رجعت، تنها بازگشت گروهى بس انگشت شمار به این جهان را، براى یک سلسله مصالح تجویز مىکنند که پس از آن بار دیگر به سوى عالم آخرت شتافته و در روز میعاد همراه دیگر انسانها محشور خواهند شد.
ذلک یوم مجموع له الناس88
در این روز همه مردم گردآورده مىشوند.
مىگویند: مشیت حکیمانه خدا بر کارى تعلق مىگیرد که داراى هدف و غرضى باشد و فعل او از لغو پیراسته است. اکنون این سؤال مطرح است که هدف از رجعت گروهى اندک از مؤمنان و کافران چیست؟
پاسخ: هدف از رجعت امور چندى است که دوتاى از آنها را یادآور مىشویم:
الف - رجعت به منظور مشاهده عزت اسلام و ذلت کفر است. بدین معنى که بازگشت به دنیا در زمانى به وقوع مىپیوندد که دین خدا بر سراسر جهان حاکم شده، زمین و آنچه در آنست در اختیار مؤمنان و خداجویان قرار گرفته و کفار و ستم پیشگان خوار و ذلیل گشتهاند. بدیهى است که مشاهده این مقطع حساس از زمان آرزوى هر انسان دیندارى است و اور ا شادمان و خرسند مىکند، همچنانکه تبهکاران و کافران را به رنج و خشم مىافکند و آنان را افسرده مىسازد. از اینرو خداى مهربان گروهى از انسانها با ایمان و شمارى از کافران را - که آنان در اوج ایمان و اینان در پستترین مرحله کفر قرار داشتهاند - در آن روزگار به جهان باز مىگرداند؛ تا آنان از دیدن شکوه و عظمت اسلام و حاکمیت مسلمانان به وجد آیند، و اینان در اثر مشاهده شوکت و قدرت پیروان دین خدا خشمگین شوند و دریابند که وعده خدا حق بوده و کفر و باطل براى همیشه نابود شده است .
ب - گذشته از اینکه ممکن است افراد با ایمان در این بازگشت به مقاماتى دست یابند که فقط در موقع سیطره کامل اسلام، تحصیل آنها ممکن است - مىتوان گفت: گناهکاران و کفارى که در زمان رجعت به دنیا باز مىگردند، از سران و پیشتازان کفربودهاند، و جز ارتکاب پلیدى و زشتى، پایمال کردن حقوق انسانها، کشتار بى گناهان، غصب اموال مظلومان و ستمگرى به محرومان کار دیگرى از آنان سرنزده است. بدین جهت بار دیگر به جهان طبیعت باز مىگردند تا سزاى دنیائى بسیارى از گناهان خود را ببینند و مجازاتهاى الهى در حق ایشان انجام گیرد. درست است که عذاب کامل و نهائى اینگونه افراد در روز قیامت تحقق مىپذیرد، اما کیفرهاى دنیوى خود نقشى اساسى در سازندگى و عبرت آموزى انسانها دارد و نیز موجب خوارى و ذلت و سرافکندگى افرادى مىشود که روزگارى را با زورگوئى و ستمکارى وحق کشى به سر مىبردند و کسى را یاراى رویاروئى با ایشان نبود.
البته ممکن است در اینمورد یک رشته انگیزههاى دیگر نیز وجود داشته باشد که ما از آن آگاه نیستیم.
مىگویند: شکى نیست که افراد رجعت کننده از دو گروه تشکیل مىشوند. گروه اول آنانکه دوران حیات خود را همراه با ایمان و تقوا سپرى کردهاند و گروه دوم کسانى که جز ناپاکى و پلیدى کار دیگرى از ایشان سرنزده است. بطور مسلم، افراد گروه دوم که جریانها را در برزخ از نزدیک مشاهد کرده و حقایق بر آنها آشکار شده است، پس از بازگشت به این جهان راه توبه را پیش خواهند گرفت. حال باید دید که آیا توبه چنین افرادى پذیرفته مىشود یا نه؟ اگر پاسخ سؤال مثبت باشد، برخلاف حکمت الهى است، زیرا دوران زندگى دنیائى ایشان به سرآمده و سرنوشت ابدى آنها تعیین شده است. و اگر پاسخ سؤال منفى باشد، بر این افراد ستم رفته وعده خداوند درباره پذیرش توبه گنهکاران تحقق نیافته است .
این اشکال را به دو گونه مىتوان پاسخ داد:
پاسخ اول: توبه چنین کسانى پذیرفته نمىشود،زیرا توبهاى در پیشگاه خدا ارزش دارد که از روى اختیار و آزادى صورت پذیرد، نه بخاطر مشاهدء قهر الهى و عذابهاى دردناک.
توضیح اینکه: براساس آیات قرآن، افرادى که مرتکب گناه مىشوند، یا از اعتقاد به آئین حق سرباز مىزنند ؛ هرگاه از کرده خود پشیمان شده به درگاه خدا باز گردند،توبه ایشان پذیرفته است. اما اگر در آخرین لحظات زندگى - آن هنگام که حقایق در برابر دیدگان انسان آشکار مىشود و نشانههاى مرگ رخ مىنماید - انسانى گناهکار و یا کافر به درگاه خدا توبه کند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. قرآن مىفرماید:
انما التوبة على الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیماً. ولیست التوبة للذین یعملون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان، ولا الذین یموتون و هم کفار، اولئک اعتدنالهم عذاباً الیما. 89
بازگشت به آستان ربوبى، تنها به کسانى اختصاص دارد که از روى نادانى مرتکب کار زشت مىشوند و فوراً توبه مىکنند اینان هستند که خداوند توبه ایشان را مىپذیرد، و خداوند دانا و حکیم است. اما توبه براى کسانى نیست که در منجلاب گناهان غوطهور بوده و هنگام فرا رسیدن مرگ نداى توبه سر مىدهند، و یا آنانکه در لحظه مرگ با حالت کفر مىمیرند. ما براى اینگونه افراد عذابى دردناک آماده کردهایم .
در آیه دیگر نیز همین نکته را یاد آورى مىنماید و مىفرماید:
یوم یاتى بعض آیات ربک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیراً 90
آن روز که برخى ازنشانههاى پروردگار تو فرا رسد، ایمان کسانى که تا آن لحظه مؤمن نبودهاند یا براى ایمان خود نیکى و خوبى فراهم نیاوردهاند، سودى نمىبخشد.
اصولاً توبه ارزشمند، توبهاى است که از دل برخیزد و از روى اختیار انجام گیرد. اما کسى که با دیدن نشانههاى قطعى مرگ و علائم عذاب الهى توبه مىکند یا ایمان مىآورد، به هیچ روى شایسته تقدیر و تشویق نیست؛ چرا که راهى جز این نداشته و اضطرار و اجبار او را به این کار واداشته است. به همین دلیل است که قرآن از ماجراى غرق شدن فرعون و ایمان آوردن وى در آخرین لحظات زندگى یاد کرده و صریحاً اعلام مىدارد که این ایمان هیچ سودى براى وى نداشت و هرگز پذیرفته نشد.
و جاوزنا ببنى اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغیاً و عدواً، حتى اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین الان؟ و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین .91
بنى اسرائیل را از دریا گذراندیم، پس فرعون و سپاهیانش از روى ستم و تعدى در پى آنان روان شدند؛ تا آن هنگام که آب دریا او را فرا گرفت، گفت: ایمان آوردم که معبودى جز خدایى که بنى اسرائیل به او ایمان آوردهاند، نیست و من ازمسلمانانم. آیا اینک ایمان مىآورى و حال آنکه در گذشته راه گناه را مىپیمودى و ازنابکاران بودى؟
اینک مىگوئیم: انسانى که سراسر عمر خود را در زشتى و گناه و کفر سپرى کرده و حتى براى لحظهاى اندیشه ایمان به خدا و توبه در آستان روبوبى را به خاطر نگذارنده است، اگر بعد از مردن و انتقال به عالم برزخ و مشاهده کیفر و پاداشها و شناخت حق و راستى از باطل و کژى به دنیا باز گردد و توبه کند، این توبه هیچ ارزشى ندارد و در پیشگاه خدا پذیرفته نیست. در جائى که قرآن از عدم قبول توبه انسان در لحظات مرگ سخن مىگوید، بدیهى است که توبه چنین افرادى به طریق اولى مورد قبول درگاه حق نخواهد بود. درست است که انسان اختیار دارد و مىتواند اظهار توبه کند وایمان آورد؛ اما زمان توبه منحصر به دوران زندگى دنیائى او بوده و بعد از جدائى از این عالم، فرصتى براى توبه و بازگشت نخواهد بود .
پاسخ دوم: چنین افرادى که قلوبى مسخ شده و تاریک دارند، پس از بازگشت نیز توبه نمىکنند.
توضیح اینکه: دیدن حقایق و آشکار شدن واقعیتها موجب عبرت بسیارى از انسانها مىشود وافرادى زیادى را از ادامه کفر و گناه باز مىدارد. اما در برابر اینگونه افراد خدا جو و حقپذیر کسانى نیز یافت مىشوند که علیرغم مشاهده همه آثار عظمت خداى تعالى همچنان در گرداب کفر و گناه غوطه مى خورند. به طور کلى کسانى آمادگى توبه و بازگشت به درگاه خدا را دارند که سراسر روح و روان آنان را سیاهى و بداندیشى فرا نگرفته و نقطه سفیدى در آن برجاى مانده باشد، ولى آن گروه که در طول دوران زندگى خود بر اثر فساد وکژى روح و روان خود را آنچنان آلوده کردهاند که کمترین نشانى از مهرو لطف خدا در آن وجود ندارد، هرگز با مشاهده واقعیتها توبه نمىکنند. قرآن این حقیقت شگفتانگیز را براى ما چنین بیان مىکند:
و لوترى اذ وقفوا على النار فقالوا یالیتنا نردّ ولا نکذّب بایآت ربنا و نکون من المؤمنین. بل بدالهم ما کانوا یخفون من قبل، ولو ردّوالعادوالما نهوا عنه و انهم لکاذبون» 92
اى کاش مىدیدى آن لحظهاى را که (مجرمان) بر کنار آتش دوزخ نگاه داشته شدند و گفتند:
اى کاش ما (به دنیا) باز گردیم و از این پس نشانههاى پروردگارمان را تکذیب نکرده در شمار مؤمنان قرار گیریم. بلکه براى آنان آنچه که از قبل پنهان مىداشتند، آشکار شده و هرگاه به دنیا باز گردانده شوند، همان روش را ادامه داده و همچنان به کارهاى ناروا دست مىیازند. و اینان دروغگویند.
بنابراین نمىتوان گفت: هر کس بمیرد و در عالم برزخ با حقایق جهان آشنا شود، در صورت بازگشت به دنیا حتماً توبه خواهد کرد و از گناه دورى خواهد گزید. این سخن درباره سران و پیشتازان کفر هرگز درست نیست و در قلب آنان جائى براى پذیرش حق و توبه نمانده است. و با توجه به آنکه رجعت کفار منحصر به کسانى است که وجودشان با کفر و ستم آمیخته شده، قاطعانه مىتوان گفت که اینگونه افراد، بعد از بازگشت نیز همان روش را پیش مىگیرند و همان عقیده باطل را ادامه مىدهند.
مىگویند قرآن در مواردى یادآور مىشود که برخى از مشرکان و ظالمان که در لحظه مرگ از آینده دردناک خود آگاه مىشوند و سرنوشت شوم خود را با چشم برزخى مشاهده مىکنند، از مقام الهى درخواست بازگشت مىکنند، ولى با جواب منفى روبرو مىشوند. اینک متن آیه:
حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت. کلا، انّهاکلمة هو قائلها.93
در آن هنگام که مرگ یکى از ایشان (= مشرکان) فرا رسد، ندا مىدهد: اى پروردگار من مرا باز گردان، امید است نیکوکار شوم. (به او پاسخ داده مىشود): هرگز، این سخنى است که او در زبان مىگوید( و درخواستش پذیرفته نخواهد شد).
از این آیه مىتوان دریافت که خداوند تقاضاى افراد را براى بازگشت به دنیا اجابت نمىفرماید ومفهوم آن این است که: رجعت ممکن نیست و اگر بازگشت به این جهان مطابق با مشیت حکیمانه خدا بود، هیچگاه با چنین شدت خواسته آنها را نفى نمىکرد.
پاسخ: این آیه درباره کسانى است که زندگى خود را با کفر و شرک گذراندهاند و هنگامى که مرگشان فرا رسیده، از گذشته خود پشیمان شده آرزوى بازگشت به دنیا و جبران کارهاى نارواى خود را دارند. و چنین گروهى با جواب منفى روبرو مىشوند.
در حالیکه قائلین به رجعت، هدف از این بازگشت را انجام عمل صالح نمىدانند و همانگونه که پیش از این توضیح داده شد، رجعت به عنوان پاداش دنیائى شمارى از مؤمنان و کیفر این جهانى گروهى از کافران است و بس. بدیهى است که نفى بازگشت گروه اول مستلزم نفى رجعت به این معنى نیست .
اما دلیل اینکه خواسته گروه اول مشرکان و کافران اجابت نمىشود، این است که:
اولاً: روزگار عمل و توبه ایشان به پایان رسیده و دیگر نمىتواند سرنوشت خود را تغییر دهند. همچنانکه در دو آیه دیگر قرآن به همین معنى اشاره شده است. 94
ثانیاً: افرادى از این قبیل هرگز به کار نیک روى نمىآورند و اگر باز هم به دنیا برگردند، همان اعمال ناروا و کفرآمیز را ادامه خواهند داد. این نکته نیز در آیهاى از قرآن یادآورى شده است. 95
نتیجه آنکه: آیه مزبور ربطى به رجعت ندارد.
مىگویند: قرآن به روشنى در آیه یادشده در زیر بازگشت کفار را به جهان نفى مىکند، آنجا که مىفرماید:
وحرامٌ على قریة اهلکناها لا یرجعون.96
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پدر سنگدل
اصلاح نفس، رمز موفقیّت در زندگى
لذت دنبال نون دویدن!
ارزش و ثواب آیة الکرسى
کوچه عاشقی
سنگ درمانی
گل
محمد مصدق
محمد بلخی
چهارشنبه سوری
[عناوین آرشیوشده]
[ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]
تعداد بازدید:48429 |
||
امروز:40 دیروز :41 |
||
پیوندهای روزانه
|
||
درباره خودم |
||
لوگوی خودم |
||
|
||
آرشیو |
||
اشتراک |
||
|